زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
من سلاحم گریه و با گریه طوفان میکنم سنگ را حتی به وقت گریه، گریان میکنم مثل زهـرا مـادرم، مثل رقـیه خـواهـرم دودمـان ظلـم را با اشک ویـران میکنم زندگانی مرگ تدریجی است بعد از کربلا کنج غربت درد را با درد درمان میکنم بـیاراده ذکر لب عجـل وفـاتی میشـود هر زمان که یاد از شام غـریبان میکنم گـاه یـاد قـاسـم و گـاهـی بـه یـاد اکـبـرم هر زمان که قصد رفتن بر گلستان میکنم حـرمله داد مرا بد جـور در آورده است تا تـوانـم لعـن بـر آن نامسـلـمان میکـنم هر کجا که حرف کفن و دفن آید در میان بیاراده یـاد از آن جـسم عـریـان میکنم تا صدای قـاری قـرآن به گوشم میرسد یاد از آن مجلس و آن چوب و دندان میکنم خواهرم آن شب جلوی چشم من دق مرگ شد شرم از آن ماجـرای کـنج ویران میکنم |